نسخه زیرنویس فارسی چسبیده منتشر شد

داستان درباره ی دختر مدرسه ای به نام “فیونگلادا” است که در یه مدرسه شبانه روزی درس میخونه. ماجرا از اونجایی شروع  میشه که پدرش با ماشین مرد پولداری به اسم “تائن” تصادف میکنه و میمیره. تائن مرد سن بالایی است که زنش فوت کرده و با بچه ها و برادرش زندگی میکنه. بعد از تصادف و مرگ پدر فیونگلادا، تائن متوجه میشه که نامادری فیونگلادا تصمیم داره اونو به یه پیرمرد چینی بفروشه پس برای ادای دین و نجات فیونگلادا، تصمیم میگیره خودش با فیونگلادا ازدواج کنه ولی …

زیرنویس فارسی کامل اضافه شد.

کرائو از خانواده ویچاوات زخم خورده اس، وقتی بچه بود مادرش توسط این خانواده مورد اذیت قرار میگیره و میمیره ،پدرش بعد فوت مادرش ،دچار بیماری مهلکی میشه و بعد از دنیا میره، عموی کرائو ،سرپرستی اون رو به عهده میگیره و اون رو بزرگ میکنه. حالا تمام فکر و ذکر کرادو انتقام از این خاندانه. مادر و پدر خانواده ویچاوات در سانحه رانندگی فوت میشن و حالا شرکت و املاک در موقعیت بحرانی قرار داره. آرنوس کوچیک ترین دختر ویچاوات در انگلیس مشغول تحصیله ولی بعد فوت والدینش باید دنبال یک خیر برای مخارج تحصیلش باشه. مرد مسنی مخارج تحصیل آرنوس رو تقبل میکنه. مدتی میگذره و کرائو به عنوان سرمایه گذار وارد شرکت ویچاوات میشه و سعی در انتقام  داره وللی متوجه میشه خیری که مسئولیت آرنوس رو به عهده گرفته عموش خودشه. اون از این طریق نقشه انتقام خودش رو شروع میکنه

زیرنویس فارسی کامل اضافه شد.

 یای باعث مرگ کارگر مزرعه پدرش که از قضا معشوقه نامادریش بوده میشه و فکر میکنه متهم به قتله.ده سال بعد اون بعد مرگ پدرش به مزرعه برگشته تا انتقام بگیره. اون مدتهاست عاشق دختر یکی از کارگراشون به اسم پین آنونگه، ولی پین مدتهاست عاشق نا، برادر ناتنی یای شده. این مسئله باعث خشم بیشتر یای و شعله ور شدن انتقامش میشه

تا آخرین قسمت با زیرنویس فارسی اضافه شد.

دکتر ناپاسون عشق اول کاپیتان پوری مدتیه در روستایی بندری بین مرز برمه و تایلند مشغول به کاره.وقتی دکتر به همراه بهترین دوستش توسط یه سرباز شورشی اهل برمه ربوده میشه به کاپیتان پوری ماموریت داده میشه دکتر رو به تایلند برگردونه. کاپیتان پوری تک تیر انداز ماهر و کارکشته ای که ادم به شدت آروم و مطمئن به خودی هم هست ، وقتی بعد از مدتها دوباره عشق اولشو ملاقات میکنه و چون فکر میکنه دکتر دوست دختره بهترین رفیقشه ناگهان دچار تردید و دودلی شدیدی میشه و هیچ چیز پیچیده تر و دردناکتر از این نیست که تمام قلبتو به کسی بدی که هیچ علاقه ای بهت نداره... بزرگترین مشکل کاپیتان پوری در حال حاضر اینه که باید دوباره کنار ناپاسون قرار بگیره.اگرچه که اون قبلا در ماموریت های بسیاری بوده اما این ماموریت به شدت درگیرش کرده. چطور خواهد توانست قلبشو مهار کنه؟ بین عشق و دوستی انتخاب کاپیتان پوری کدوم خواهد بود؟!

نسخه هاردساب انگلیسی منتشر شد

چارت و یود (میک) دو ادم کش هستن که برای مادام لوئیس کار میکنن .جفتشون دست راست مادام هستن ولی با هم رقابت میکنن تا بهترین باشن و مادام یکی شون رو انتخاب کنه، مادام هم ماموریتی بهشون میده، اون مامورشون میکنه مواد مخدری به اسم کوکیتنو که یه مخدر صنعتی بسیار خطرناک هست رو توزیع کنن و باید خیلی مراقب باشن تا پلیس این ها رو دستگیر نکنه

نسخه هاردساب انگلیسی منتشر شد

پاچارا یک الماس صورتی و با ارزش در کل دنیاست . الماسی که باعث مرگ  قتل و بسیاری از درگیری ها در کل دنیا شده ولی با این حال هنوز افرادی هستن که در جستجو این الماس باشن . سال 1997 در مرز تایلند دکتر آمورن با کمک پراپوت این الماس ارزشمند ولی نفرین شده رو پیدا میکنه. واهتو که راهنمای اوناست سعی میکنه تا اونا رو به مکان امنی برسونه و وقتی به یه معبد باستانی میرسن حرص و طمع الماس باعث میشه تا پراپوت با اهدا الماس به موزه مخالفت کنه ولی وقتی راه به جایی پیدا نمیکنه دکتر آمورن رو میکشه ولی واهتو با الماس به همراه دختر سه سالش فرار میکنه . حالا 20 سال از اون ماجرا گذشته و نادون سوپانیچ که یه تاجر موفقه با بهترین دوستش راهی مسافرتی میشه و تو مسافرت توسط مرد جوانی به اسم پِتج نجات پیدا میکنن ولی بعد ها میفهمن که پتچ همون آنچلی , دختر واهتو هستش و ...

نسخه هاردساب انگلیسی منتشر شد

ماتانا دختر جوان و زیباییست که یک نجیب زادست و مجبوره به خاطر قولی که پدرش به پدر یک پرنس دیگه داده با پرنس ماکی ازدواج کنه. ماتانا دوست نداره با پرنسی که عشقی بهش نداره ازدواج کنه و قبول نمیکنه. پرنس ماکی بادیگارد خودش کمین رو میفرسته تایلند تا ماتانا رو بیاره پیشش. ماتانا هزار تا کلک سوار میکنه که مجبور نشه بره .خلاصه کمین همه جا دنبالش میره تا ببینه ماتانا چطور دختریه و ماتانا هر چی بیشتر با کمین هست بیشتر عاشقش میشه. وقتی با حرف پدرش پرنس ماکی به تایلند میاد و زیبایی ماتانا رو میبینه دوست داره سریع ازدواج کنن. ماتانا به کمین میگه من نمیخوام ازدواج کنم قلبم پیش مرد دیگریست حالا اون مرد کسی نیست جز کمین. کمین عاشق دخترست ولی بخاطر وفاداری به پرنس و خاندان رایا نمیتونه احساساتش رو به ماتانا بیان کنه. کمین خودشو ادم بدی نشون میده و از ماتانا میخواد با پرنس ازدواج کنه و ماتانا میگه من میمیرم ولی با کسی که دوست ندارم ازدواج نمیکنم . ایا کمین میتونه راهی پیدا کنه که با ماتانا بمونه؟